داستان گفتگوی ایران و امریکا
ظاهرا قرار است گقتگویی بین ایران و امریکا در رابطه با مسائل عراق صورت گیرد که این مذاکره و گفتگوی مستقیم عده ای را آشفته کرده است عده ای نگران و عده ای خوشحال شده اند و هر کس این موضوع را ه نحوی توجیه و تفسیر می کند اما با سخنان رهبر انقلاب ک فرمودند : «همچون گذشته اعلام می کنیم در هیچ یک از مسائل مورد اختلاف ایران و آمریکا با آمریکاییها مذاکره نخواهیم کرد چرا که در منطق آنها مذاکره معنا و مفهوم حقیقی ندارد و فقط ابزاری برای تحمیل خواستههای خود بر طرف مقابل به شمار میآید». اهالی انقلاب نفس راحتی کشیدند اما این گفتگوی چهار مخاف عمده دارد که عبارتند از :
1ـ صهیونیستها
2ـ کشورهای اروپایی، به ویژه انگلیس
3ـ اعراب
4ـ نیروهای انقلابی و حزباللهی طرفدار جمهوری اسلامی ایران
1ـ صهیونیستها در رأس مخالفان تغییر رابطه کنونی آمریکا و جمهور یاسلامی و هرگونه تلطیف آنند. این گروه در جهان و به ویژه در ایالات متحده آمریکا از نفوذ و قدرت قابل توجهی برخوردارند، به ویژه در یکی، دو سال اخیر، این موضعگیریها علیه برنامه هستهای ایران داشته و آشکارا و چندباره ایران را تهدید به حمله کردهاند.
علت هم روشن است و آن اینکه جمهوری اسلامی، اصلیترین زیرسؤالبرنده موجودیت اسرائیل و جدیترین منتقد روند کنونی صلح خاورمیانه بوده است. هرچند این رویکرد جمهوری اسلامی هیچگاه با ورود نظامی و یا تأمین سلاح برای مبارزان فلسطینی همراه نبوده، اما از مسیر موضعگیریهای دیپلماتیک و حمایتهای معنوی و خطدهیهای فکری دنبال شده است چنانکه سرانجام منجر به پیروزی دمکراتیک گروهی شد که بر اساس بینش انقلاب اسلامی یعنی مبارزه با محوریت اسلام شکل گرفته بود.
صهیونیستها همواره مخالف درجه اول هرگونه گفتوگو میان ایران و آمریکا هستند که دفاع از موجودیت اسرائیل و صلح خاورمیانه محور اول آن نباشد. پیش از این هم در ماجرای «مک فارلین» تنها مقطعی که تعامل مستقیم ایران و آمریکا در شرف انجام بود، صهیونیستها با انتشار اخبار آن از به نتیجه رسیدن چنین گفتمانی جلوگیری کردند.
2ـ مخالفت با تعامل مستقیم ایران و آمریکا، هرچند در میان کشورهای اروپایی عمومیت ندارد، اما به نظر میرسد قدرتهای اصلی اروپایی، به ویژه انگلیس را میتوان از مخالفان جدی هرگونه تعامل مستقیم ایران و آمریکا دانست.
بخش قابل توجهی از این مخالفت، ناشی از منافع هنگفت اقتصادی است که اروپاییها در 27 سال گذشته به دست آوردهاند. تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران، بسیاری از شرکتهای اروپایی را منتفع کرده و آنها توانستهاند از قبل معامله با ایران،چه از راههای قانونی و چه از راه قاچاق، به سودهای کلانی دست یابند.
عدم ارتباط مستقیم ایران و آمریکا، از جنبه دیگری هم برای اروپا جذابیت داشته و آن ایجاد زمینه واسطهگری و ایفای نقش دیپلماتیک بوده که اوج آن، در حضور دوساله سه کشور اروپایی در مذاکرات هستهای با ایران بود.
3ـ اعراب به عنوان سومین جبهه مخالف تعامل مستقیم ایران و آمریکا شناخته میشوند. البته مقصود از اعراب، کل کشورهای عربی و اسلامی دنیا نیست، بلکه طیفی قابل توجه از کشورهای منطقه است که در رقابت با ایران قرار دارند و عربیت در مواضع آنان نقش پررنگی دارد. نوع این کشورها دارای حکومتهای غیردمکراتیک وابسته به پول نفت هستند که روابط بسیار نزدیکی هم با ایالات متحده آمریکا دارند. از همینرو هرگونه بهبود در تعامل ایران و آمریکا میتواند به شدت به ضرر آنان تمام شود. چه آنان احساس میکنند با وجود ایران ـ با توجه به سطح فناوری و جایگاه آن ـ احتمال خارج شدن آنان از دایره توجه آمریکا میرود، امری که پیامدهای زیانآوری برای آنان در بر خواهد داشت. از جمله این پیامدها میتواند از دست دادن تسلط بر منابع عظیم نفت و گاز خلیج فارس باشد.
4ـ اما چهارمین گروه از کسانی که نگران تعامل بیشتر و مستقیمتر ایران و آمریکا هستند، بخشی از نیروهای انقلابی و حزباللهی هوادار جمهوری اسلامی هستند. این گروه از هر لحاظ هویتی متفاوت و متناقض با گروههای قبلی دارند. هر دولت ـ ملتی پشتوانههایی برای حفظ و بقا دارد و گروه نامبرده در شمار این پشوانهها برای جمهوری اسلامی ایران هستند که هر زمان خطری برای انقلاب و نظام پیش آمده، برای آن از جان مایه گذاشتهاند.
سابقه دشمنیهای آمریکا با ایران و هویت استکباری این کشور که در فرهنگ انقلاب اسلامی از آن با نام «شیطان بزرگ» یاد میشود، این گروه را نگران میکند که در صورت هرگونه تعامل جمهوری اسلامی و آمریکا، شعارهای چندین ساله زیر سؤال رفته و به تدریج هویت انقلابی، استقلال و عزت جمهوری اسلامی خدشهدار شود. آنان اکنون میپرسند، آیا آمریکا تغییر ماهیت داده یا ما و گفتوگوی این دو کشور، حامل چه پیامی برای مردم ایران و مسلمانان جهان خواهد بود؟
واقعیت آن است که هرگونه تلاشی بخواهد از سوی مسئولان کشور در راستای گفتوگو یا تعامل با آمریکا انجام شود، نمیتواند با چشم بستن بر گروه چهارم صورت گیرد، چراکه نه تنها این گروه نقش اساسی در استمرار، بقا و ایستادگی جمهوری اسلامی دارند، بلکه استدلالهای محکم و قاطعی دارند که با هویت استقلالطلبانه جمهوری اسلامی پیوند خورده است.
و حال این مسئولان ایرانی هستند که باید با بدست گرفتن ابتکار عمل و پیش بردن گفتگو به نحوی که ایران و گروه های حامی آن نیز از آن سود ببرند و تنها این امریکا نباشد که برای پیش بردن اهداف خود در مقطعی از زمان از ایران کمک بخواهند(مانند افغانستان) و بعد از مرتفع شدن مشکلات آنها سر ایران بی کلاه بماند و البته به نظر ما در این برهه از زمان ایران را نمی توان ((میش )) و امریکا را ((گرگ)) فرض کرد زیرا ایران تا حدودی در موضع قدرت قرار دارد و می تواند از این موضع قدرت استفاده احسن را ببرد .